۲۷۶.کاش نمیدونستم...

آدم وقتی چیزی رو فهمیده، دیگه نمیتونه ندونه! وقتی که فهمیدم چشم های زیبایی داری، وقتی که فهمیدم گودی انگشتات همیشه گرمه، وقتی که فهمیدم موقع لبخند زدن چشات ریز میشه، دیگه بعد از اون نتونستم ندونم... میدونی چیه؟ آدم میتونه نخواد، میتونه نره، میتونه بمیره، میتونه سکوت کنه، میتونه بخوابه، میتونه خودش رو حبس کنه؛ اما نمیتونه وقتی که چیزی رو فهمید، دیگه نفهمه... اگر میتونستیم چیزهایی رو که میدونیمو فراموش کنیم، تحمل زندگی راحت تر بود. لعنتی کاش نمیدونستم! #الهه_سادات_موسوی 

نظرات 2 + ارسال نظر

من یه سوال در مورد گربه تون کرده بودم.

پستتون رو پاک کردین؟!

حداقل یه احترام به کسی که اومده وبلاگتون و کامنت داده می گذاشتین.

متاسفانه زردنویس متوهم زیاد می بینم این روزها.

راستش من نه گربه ای دارم نه در مورد گربه پستی گذاشتم.فکر میکنم اشتباه گرفته باشین دوست عزیز

فرهاد 1398/08/29 ساعت 12:23 http://bivajeh.blogsky.com

خیلی چیزها رو باید دونست و برعکس خیلی رو هم نباید..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.