تعطیلات تموم شد و از فردا عازم شهر دانشگاهیم
زود گذشت
امشب با یه تلنگر مامان زدم زیر گریه
دلم تنگ میشه
خیلی زیاد
داداش طلبیده شده برای اربعین کربلا...ایشالا سلامت بره و بیاد
دوباره غریبی شروع میشه
بعد مثبتشم نگاه کنیم
دانشگاه
بچه ها
خوابگاه
فیلم دیدنا...
یه مدته دو دل شدم...امروز وقتی فکر میکردم با دکتر س هم حرف زدم...میگفت اصن فکرشو نکن.راهتو ادامه بده...راهتو عوض نکن...و شاید منطقی میگفت:)))
نمیدونم
ببینیم چی میشه
سلام فصل جدید