۲۴۱.خونه:)

قصد اوندن نداشتم

ولی یهویی انقدر دلم تنگ شد که طاقتم نیومد

یهویی دیدم سوار اتوبوس شدمو دارم‌میرم خونه

فقط بابا خبر داشت:)))

قیافشون دیدنی بود

انگار نه انگار دوهفتس که نبودم

خیلییی دلم تنگ بود واسشون

خیلی:)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.