۲۲۸.جز تو کی میتونه عزیز من باشه؟

داشتم به این فکر میکردم که قبل دیدنت چه حسی داشتم

چه طوری پر پر میزدم...

همیشه فکر میکردم بعد دیدنت دیگه تاب ندارم

دیگه تحمل ندارم

میگفتم

بعد رفتنت چیکار کنم

چجوری سر کنم

چجوری دل ازت بکنم

چجوری برگردم

چجوری ادامه بدم...

چند روزه دیگه میشه یه ماه

یه ماه که ازدیدنت میگذره

نزدیکه یه ماهه

اما من هنوز نفس میکشیم

هنوز دارم ادامه میدم

هنوز دووم اوردم...

سگ جون تر از این حرفا بودم...

دلم برات تنگ شده...خیلی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.