۷۹.تو

عکس بچگیتو که نگاه میکنم سیر نمیشم...

دلم میخواست همون قدری پیشم بودی تا دستای کوچولوتو بگیرم....

اون شب که زلزله اومد چند دقیقه قبلش داشتیم حرف میزدیم...

تا یه دفعه دیدم چندتا پیام دادی و اسممو پشت هم صدا زدی....

نگرانیتو فهمیدم...

حستو فهمیدم...

"هست

یه نفر هست

که میترسه تو رو اخر بده از دست"

خدا نگهت داره واسم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.