پست قبل هرچی نوشته بودم پرید
دلمگرفته
خیلی زیاد
دلم نوشتن میخواد...
فردا امتحان دارم
شاید فردا نوشتم
از تو...
از این روزا
از همه چی
جمعه برمیگردم...بعد ۱۲ روز خونه بودن
اولین باره که انقدر مشتاق برگشتنم
هیچ درس نخوندم
از م خبر ندارم
زنگ زد...همون شب که رسیدم
یادش نبود.فقط تونستم بگم که خونه ام
دیگه از اون شب ازش بی خبرم
خونه...خوب بود ولی خوش نگذشت
کسل تر شدم
تنها تر شدم
و خسته تر دارم برمیگردم
یجورایی از اومدنم پشیمونم
دیشبم که کلی گریه کردم
دلم خیلی چیزا میخواد...
خیلی چیزا
شاید تا هستم....از روزای اول نوشتم
دلم شنیدن صداتو میخواد...
صدای خنده هات
حتی وقتی میدونم همیشه دستم پیشت رو میشه...
دلم میخواد از این روزا بیشتر بنویسم...
اما فقط نوشتن از تو حالمو اروم میکنه