۱۹۲.همیشه اولین ها برام تلخ ترین ها میشه

همیشه اولین قدمو برام زهر کردین...

همیشه

خوشحالی ورود به هرچیزی رو برام تلخ کردین

با حرفاتون

با کاراتون

با گفتن اینکه مهم نیست واستون!

با گفتن اینکه من نمیتونم

زاییدم زیر کارام!

بچه ام

نمیفهمم

با گفتن اینکه من سست عنصرم!

خوشحالم که دارم میرم

خوشحالم که مجبور به تحملم نیستین

ولی عذاب میکشم

برای کارایی که وظیفتونه همیشه منت گذاشتین

کارایی که حتی وظیفتون بود و نکردین

اینا هم میگذره

منم عادت کردم ورودم به هر مرحله با تلخی باشه

با سختی باشه

و در اخر بهم زهر بشه!

خسته ام

خسته تر از اونی که بتونم باهاتون بجنگم...

همین!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.